همنوايى شبانه

ساخت وبلاگ

انگار يك گوشه از تنم آتش سوزى گرفته.. يك روز دست هام ميسوزند.. انگشت هام گز گز ميكنند از سوزش.. يك شب هم پاهام.. پوست تنم از تو آتش گرفته انگار.. تماس با صد و بيست پنج و فايده اى ندارد.. معلوم نيست ماموريت نيروهاى اتش نشان به كدام قصه ختم خواهد شد.. نه.. اين كار هيچ آتش نشانى نيست.. مغزم انباشته از مواد مذاب است..خيال فوران دارد.. در سرم همنوايى شبانه اركستر چوبهاست.. در سرم هزار تا آدم ترسناك گير افتاده اند.. راه فرارى نمانده..همه ترسيده ايم.. در سرم تمام طبقه ششم گير افتاده اند.. على.. مهدى.. ماتيلد.. اريك.. در سرم مواد مذاب خيال فوران دارند..

+ چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۳۹۶| 23:50|ب.الف| |
تو به من نگاه کن و مرا اینگونه نبین.....
ما را در سایت تو به من نگاه کن و مرا اینگونه نبین.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alakiiiiio بازدید : 150 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 22:24