نامه۲

ساخت وبلاگ

سلام جان

من هیچ وقت لبخند تورا از نزدیک ندیدم.. همیشه از دور می پاییدمت.. همان گوشه پشت میز مینشستی و مینوشتی.. می نشستی و هی حواست نبود چقدر ضروری است همین حالا سرت را بالا بیاوری و لبخند بزنی.. آن روزها خیلی خوب بود.. دست کم میشد از نزدیک ببینمت.. نه که فکر کنی آنقدر شهامتش را داشتم که به تو زل بزنم.. نه.. اما این چیزها کار چشم نیست.. کار دل است.. نگاهت جاده ای بود از دلت به دلم.. و جای خالی ات وقتی نبودی ویرانی بود.. می گویم ویرانی چون همین حالا ساعت ۲:۵۰ دقیقه صبح واژه ای صحیح تر از آن پیدا نمیکنم.. جای خالی تو بعضی روزها.. همان گوشه.. پشت میز.. ویرانی بود..ویرانی.. حتم دارم دل مهربانی داری.. بیا و یک لبخند مهربانی کن..

تو به من نگاه کن و مرا اینگونه نبین.....
ما را در سایت تو به من نگاه کن و مرا اینگونه نبین.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alakiiiiio بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:51