دلتنگم.. دل تنگى چى؟.. دل تنگ كى؟.. نميدانم.. يكى كه از در اتاق تو بيايد و چراغ را روشن نكند.. دستانم را بگيرد.. موهايم را نوازش كند.. و تنگ در آغوشم بگيرد.. انقدر كه تمام رنج و سختى روزاهاى رفته از لاى استخوان هام بيرون بريزد.. مى شود؟.. مى شود يكى بتواند سخت در اغوشم بگيرد و شيره ى رنج و درد را از بدنم بيرون بكشد؟.. خسته نيستم.. درمانده ام.. وا مانده ام..خودم نتوانستم كارى كنم.. شايد دوسولپين بتواند.. مى خواهمش.. سخت..
برچسب : نویسنده : alakiiiiio بازدید : 122