تو به من نگاه کن و مرا اینگونه نبین..

متن مرتبط با «أليس الله بكاف عبده ويخوفونك بالذين من دونه» در سایت تو به من نگاه کن و مرا اینگونه نبین.. نوشته شده است

من اگر یکبار دیگر بدنیا می آمدم..

  • من اگر یک بار دیگر بدنیا می امدم قول میدادم  در هجده سالگی موهایم را پسرانه کوتاه کنم..  من اگر یکبار دیگر بدنیا می آمدم قول می دادم همه ی کفش هایم را پاشنه تخت انتخاب نکنم.. من اگر یکبار دیگر به دنیا می آمدم یک جاهایی از شهر را همیشه تنها می رفتم.. من اگر یکبار دیگر بدنیا می آمدم سربالایی فاطمی-یوسف آباد را بی انکه الودگی از نفس بی اندازتم یکله پیاده میرفتم.. من اگر یکبار دیگر بدنیا می آمدم حتما کارای خیلی زیادی انجام می دادم.. اما فقط  یک کار انجام نمی دادم.. من اگر یکبار دیگر بدنیا می آمدم در این هپروتی که سالها در آن مرده بودم نمی ماندم. من اگر یکبار دیگر بدنیا می آمدم این حباب سرد تنهایی در جمع را با سوزن بی خیالی می ترکاندم.. من اگر یکبار دیگر بدیا می آمدم قول می دادم چیزی نبود که بخواهمش و نتوانم داشته باشمش.. من اگر یکبار دیگر بدنیا می آمدم زودتر از اینها باور میکردم که زندگی همه اش یک فریب بود..+ جمعه هشتم دی ۱۳۹۶| 0:38|ب.الف| | Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من اين همه راه آمده ام كه تورا ببينم

  • دلم به بوی تو آغشته استسپیده دمانکلمات سرگردان برمی خیزندو خواب آلوده دهان مرا می جویندتا از تو سخن بگویم کجای جهان رفته ای ؟نشان قدمهایتچون دان پرندگانهمه سویی ریخته است باز نمی گردی ، می دانمو شعرچون گنجشک بخارآلودیبر بام زمستانیبه پاره یخیبدل خواهد شد "شمس لنگرودی"+ یکشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۶| 22:35|ب.الف| | ,آمده,تورا,ببينم ...ادامه مطلب

  • من رويايى دارم

  • يك سالن سرتاسر پنجره.. رو به  جنگلى سبز كه شب هاش جز صداى جيرجيرك ها هيچ صدايى نيست.. پنجره هاى قدى بدون پرده.. يك كاناپه سبز سير با كوسن هاى قرمز.. فرش تركمن قرمز مربع وسط سالن.. و يك صندلى لهستانى رو به منظره.. تمام روياى من از شبى شروع ميشود كه اين خانه را سراسر شمع روشن كند.. با موزيك گِرِگ هينِ, ...ادامه مطلب

  • همنوايى شبانه

  • انگار يك گوشه از تنم آتش سوزى گرفته.. يك روز دست هام ميسوزند.. انگشت هام گز گز ميكنند از سوزش.. يك شب هم پاهام.. پوست تنم از تو آتش گرفته انگار.. تماس با صد و بيست پنج و فايده اى ندارد.. معلوم نيست ماموريت نيروهاى اتش نشان به كدام قصه ختم خواهد شد.. نه.. اين كار هيچ آتش نشانى نيست.. مغزم انباشته از , ...ادامه مطلب

  • با من بمان تا انتها..

  • الهى بشنو.. من هم بنده ى توام..   چو كشتى شكسته اى كه غرق مى شود.. به حال خويش،  ناخدا مرا رها مكن.. چو رود جارى ام مگر تو مقصدم شوى به دشت هاى ناكجا مرا رها مكن مرا رها مكن چو برگ زرد كوچكى.. به زير پاى بادها.. مرا رها مكن.. مگير مهر خويش را ز باغ باغبان.. خداى من در اين هوا مرا رها مكن..,با من بمان تا انتهای بودن,با من بمان تا انتهای عشق,بامن بمان تا انتها ...ادامه مطلب

  • او از من رفت..

  • من يك نفرنيستم.. چطور مى توانم يك نفر باشم.. با وجود تمام "او"هايى كه در من هست نمى توان يكى بود.. ديگر دست هام چطور مى توانند يك نفر باشند؛ وقتى گرم و صميمى فشرده شدند.. با دستهاى او.. پاهام.. پاهام را بگو.. چطورى مى شود يك نفر باشند؟ نه نيستند.. آنها كه كوچه هاى بلندى را همپا شدند با "او".. نه من به قطع يقين نمى توانم يك نفر باشم.. يك نفر بودن، يك نفر ماندن، كار من نبود.. ,او رفت ومن تنها شدم,او رفت من ماندم ...ادامه مطلب

  • اليس الله بكاف عبده..

  • آيا خداوند براى بندگانش كافى نيست؟!,أليس الله بكاف عبده meaning,أليس الله بكاف عبده,اليس الله بكاف عبده علام تدل هذه الايه,أليس الله بكاف عبده ويخوفونك بالذين من دونه,أليس الله بكاف عبده تفسير السعدي,أليس الله بكاف عبده اعراب,أليس الله بكاف عبده قصص,اليس الله بكاف عبده سورة,أليس الله بكاف عبده النابلسي,أليس الله بكاف عبده بلى ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها